امیرعلی چندتا کار خوب انجام داده بود و بهش قول داده بودم که براش یه جایزه بخرم. گفتم بیا بشین پیشم ببینم چی دوست داری. کامپیوتر رو باز کردم و جستجو کردم «هدیه برای بچههای کوچک». لیست عکسها که اومد، بهش گفتم نگاه کن و انتخاب کن. گفتم قول نمیدم اونی که انتخاب کردی رو بگیرم، ولی حالا نظرت رو بگو.
عکسها متنوع بود، از ماشین کنترل از راه دور تا عروسک و قطار و هواپیما و تفنگ و شکلات و غیره. صفحهی اول رو دید، گفت برو صفحهی بعد (اینا رو بلده که میشه رفت صفحهی بعد). صفحهی بعد رو هم دید و گفت بازم برو. گفتم هیچکدوم رو نخواستی. گفت نه!
یکی دو صفحه دیگه رفتیم تا بالاخره صفحهی چهار یا پنج بود که بدون کوچکترین شکی با اطمینان دستش رو گذاشت روی یکی از عکسها. گفت این رو میخوام...
عکسی که روش دست گذاشته بود، یه جعبهی مکعب مستطیل بود که روش را با روبان بسته بودند.
مدلی که بچهها از دنیا دارند خیلی متفاوت از مدلی است که ما بزرگتر ها داریم.