کنکور چیز وحشتناکی است. ارزیابی منصفانهای نیست. استرسزاست. هزاران شغل کاذب و بیهوده درست کرده. به بچهها و والدینشان ضررهای غیرقابل جبرانِ مادی و معنوی وارد میکند. کنکور بد است. همه قبول داریم. ولی قبل از اینکه دوباره بدون اینکه فکر جایگزین بهتری کرده باشیم چیزی را به دلیل بد بودن دور بیندازیم، بیاییم به عواقب این کار و جایگزینهایش بیشتر بیندیشیم.
یک جایگزینِ کنکور سیستم پذیرش است که دانشگاههای آمریکایی رواج دارد. رسوایی اخیر پذیرش در دانشگاههای آمریکا آن هم در کشوری که اینقدر ادعای سلامت سیستم اداری دارد نشان داد که چقدر این سیستم پذیرش آسیبپذیر است. حالا فرض کنید بیاییم این سیستمِ پذیرش را در کشوری اجرا کنیم که فقط چند ماه گذشته دهها نفر بهخاطر سوء استفاده و رشوهدهیهای نجومی و غیره در حال محاکمهاند (و همه میدانند که تعداد خیلی خیلی بیشتر از اینهاست).
ولی نکتهی مهم در سیستم پذیرش آمریکا که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و نکتهی اصلی بنده در اینجاست این است که اشکال آن خیلی خیلی فراتر از مسالهی خاص رسوایی اخیر است. سیستم پذیرش دانشگاهی در آمریکا، نگاهی کلی به همهی جوانب زندگی و کاری دانشآموز دارد: فقط نمرات نیست که مهم است، و بخش خوبی از معیارهای گزینش فعالیتهای فوقبرنامه مثل فعالیتهای ورزشی، هنری، فعالیتهای داوطلبانه و امثالهم است. باید بپرسید این که خیلی خوب است، پس مشکل چیست؟
مشکل خیلی ساده است: فقط پولدارها توانایی آن را دارند که بچههایشان از این نوع فعالیتها داشته باشند!
بله. فقط پولدارها هستند که توانایی مالی آن را دارند که بچههایشان را در کلاسهای ورزش و موسیقی نامنویسی کنند. توجه کنید که هزینهی این کلاسها اغلب فوقالعاده بالاست. در اکثر موارد، هزینهی نامنویسی در این فعالیتها نسبت به کل حقوق یک خانوادهی متوسط آمریکایی، بسیار بسیار بیشتر از همین نسبت در ایران است (کانون رشد و کانون پرورش فکری و از این سیستمها ندارند اینجا. همهچیز خصوصی است و گران). نکتهی خیلی جالب این که حتی برای «فعالیتهای داوطلبانه» شما باید خانوادهای متمول داشته باشید که کار داوطلبانهی شما را حمایت مالی بکنند. موارد چشمگیر در رزومهی دانشآموزان، مثل کمک به روستایی در آفریقا، یا دوچرخهسواری بین چندین ایالت برای پول جمع کردن برای فقرا و غیره همه نیازمند خانوادهی عزیز پولدار شماست که بلیط سفر شما به آفریقا و هزینهی هتل و غذا و تفریح شما را بدهد تا شمای دانشآموز بتوانید یکی دوتا عکس با فقرا بگیرید و در رزومهتان بگذارید و در بالای لیست پذیرش قرار بگیرید. توجه کنید که توی خاک و گل و وسط کوچه فوتبال بازیکردن جزء فعالیتهای ورزشی که رزومهی دانشآموزی را بالا ببرد محسوب نمیشود. آن مواردی مهم میشود که اصولا زیر نظر مربیان حرفهای انجام میشود و دانشآموز میتواند توصیهنامه بگیرد و الخ. بعد یکی دو کلاس هم نیست. یکی از همکاران برای اینکه دو دختر دبستانیاش بتوانند با همسن و سالانشان رقابت کنند در تعطیلات تابستان دخترانش را از ۶ صبح تا ۵ بعد از ظهر به شش-هفت کلاس مختلف میفرستد. ممکن است بگویید که برای کنکور هم معلم خصوصی و کلاسهای آموزشی هستند که همه امکان استفاده از آنها را ندارند، ولی فکر کنم قبول داریم که هنوز تعداد خوبی از بچههای بااستعداد از فقیرترین مناطق و خانوادهها شانس این را مییابند که در کنکور خودشان را نشان دهند و به دانشگاههای خوب کشور راه یابند. اینجا چنین چیزی، خیلی ساده، محال است.
دیروز همکاری که در کمیتهی پذیرش است میگفت نود درصد دانشآموزان پذیرفته شده از خانوادههای مرفهاند ( توجه کنید که میگوید مرفه و نه متوسط). میگفت فقط ۱۰ درصد از خانوادههای متوسط، و تقریبا کسی از خانوادههای زیر متوسط نیست (زیر متوسط منظور زیر خط فقر نیست، فقط با درآمد کمتر از درآمد متوسط خانوار در آمریکا).
قبل از اینکه فاتحهی کنکورِ زشت و پلشت را بخوانیم و پیروزمندانه نغمهی #خداحافظ_کنکور سردهیم، به گزینههای جایگزینش بیشتر بیندیشیم.
توییت دیماه ۱۳۹۷ وزیر آموزش و پرورش:
پانوشت:
I thought I’d made it when I got to Cambridge University. How wrong I was