تقریبا هر دانشگاهی رو توی این کشور پیدا کنید با (حداقل) یک دانشگاه دیگه به قول معروف **کَل** داره. دو دانشگاهِ موسسهی تحقیقاتی ماساچوست Massachusetts Institute of Technology یا MIT و موسسهی تحقیقاتی کالیفرنیا California Institute of Technology یا CalTech که در دو انتهای قطر بزرگ کشور آمریکا قرار دارند هم به تعبیری با هم کل دارند. کسی هم دقیقا نمی دونه چرا ولی در هر صورت که دانشجوها (به خصوص دانشجوهای لیسانس) کلی از این بابت احساس وظیفه می کنند و اگر خدای نکرده یکی از دانشگاهِ مقابل حرف ناجوری یا مطلب اهانت آمیزی چیزی بگه حتما از جونشون هم که شده مایه می گذارند و از حیثیت دانشگاهشون دفاع می کنند. جمعی از همین دانشجوها کلی هزینه کردند تا این تبلیغ رو در روزنامه دانشگاه چاپ کنند:
<?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-microsoft-com:vml" />
ترجمه:
MIT دیوونهتون کرده؟
MIT باهاتون بد رفتاری میکنه؟
بیاید به CalTech:
(آرم Caltech)
دوبرابر درسخون! (دانشجوهای CalTech دوبرابر دانشجویان MIT درس میخونند)
نصف باهوش!
ولی آهای! حداقل هوا[یِ کالیفرنیا] که خوبه!!!
این و این هم گزارش به سرقت رفتن یک واحد توپ دو تنی و با قدمت صد سالهی CalTech به دست جوانان جانبرکف MIT و انتقال آن ظرف یک شب به مسافتی بیشتر از سه هزارمایل (پنج هزار کیلومتر)
پانوشت:
ما ارادت بسیار فراوانی به CalTech و CalTechایها داریم.
********************
********************
********************
چهارم ژوئیه (جولای) روز استقلال آمریکا یکی از مهمترین یازده تعطیل رسمی ایالات متحده است. به خاطر واقع بودن در تابستان، ازدحام مردم برای مراسم این روز اغلب حتی بیشتر از ازدحام در مراسم سال نو است. بوستونیها (یا به عبارتی بهتر ماساچوستیها) که استقلال آمریکا را وامدار خود میدانند حساسیت بیشتری نسبت به این روز دارند. مراسم آتش بازی بوستون هم بسی عظیمتر از ایالات دیگر است. تدارک دهندگان مراسم آتشبازی چند گروه خصوصی هستند که تجربیاتشان را فقط برای بوستون استفاده میکنند. گروهی به شوخی انحصار تدارکات آتشبازی را با انحصارطلبی شرکتهای دارویی در آمریکا مقایسه میکنند. در هر حال، انحصار طلبی با دلیلتراشی و بحث و جدل یک آفت سیستم سیاسی آمریکا بوده و هست (از انحصار خطوط راهآهن بگیرید تا دارو در این روزگار).
ایالات متحده، هر چند به آرامی در حال پیشرفت، ولی هنوز تا یک کپیتالیسم ایدهآل فاصلهی فراوانی دارد.
این حرفها به کنار، آتشبازی بوستون که نیمساعت طول میکشد مجموعهای از ایدههای متنوع است که به همراه، و هماهنگ با آهنگهای کلاسیک و میهنپرستانه و هرازچندگاهی حماسی و متنوع اجرا میشود. جالبترین قطعهی آتشبازی امسال - به نظر من- بخشی بود که با آهنگ قشنگترین track موسیقی فیلم دزدان دریایی کارائیب (نفرین مروارید سیاه) اجرا شد:
خودتان دیگر تصور کنید چطور هماهنگ با این آهنگ آتشبازی کردند!
********************
********************
********************
از میان اخبار
ماجرای دردناک برقگرفتگیِ فیلمبردارِ حوزهی هنری، مصطفی کرمی، در حین فیلم برداری که منجر به قطع هر دو دست و انگشتان پاهایش شد تقریبا در هر روزِ دو هفتهیِ گذشته تیتر خبر یکی از خبرگزاریهای داخلی بود. جالب آنکه هنوز که هنوز است نه کسی مسوولیت آن را پذیرفته و نه کسی به این مصدوم برای مداوا کمک مالی کرده. از تکان دهندهترین مقالاتی که در ادامهی گزارش ها خواندم مشاهدات گروه فیلمسازیِ همراه مصطفی کرمی از نحوه ی رسیدگی به چند مصدوم اورژانسی بود. گزارش آنقدر تاسف آور بود که ...
"...آمبولانس میآید، ... کارت سوخت و 180 هزار تومان پول میخواهد... نه چک قبول میکند نه لحظهای صبر تا پولهایشان را جمع کنند....حتی 5 دقیقه هم صبر نمیکند، حالا او هم رفته..."
"...صبح زود، پدر ... 2 میلیون پول در دستش دارد و به بیمارستان آمده، اما ... دخترک لحظاتی پیش همزمان با اولین شعاع نوری آفتاب صبح میرود تا این بار بهای جان آدمی 2 میلیون ارزشگذاری شود. فردا در بیمارستان همه از یاد بردهاند ... "
"... اینجا زندگی معنایی از نبودن دارد. بهایش کدام است؛ به اندازه یک ICU خالی، 2 میلیون پول یا چند لیتر بنزین! "
خودتان بخوانید
بنزین سهمیه بندی و کارت سوخت برای مردم به معنی استفادهی کمتر از بنزین تشویق به استفاده از وسایط نقلیه عمومی، فشار بر شرکتهای خودروسازی برای بهینه کردن خودروها و کنترل آلودگی هوا است.
ولی سهمیهی بندی بنزین برای آمبولانسها به چه معناست؟
به معنای اینکه مصدوم ضربهی مغزی بهتر است با مترو و اتوبوس به بیمارستان منتقل شود؟ یا فشار به بیمارستانهاست - به قیمت جان انسانها - که خودروهای با بازده بالاتری به کار گیرند؟
جان انسانها کمی بیارزش نشده؟