بعضی وقتها قیمت چیزهایی که آدم دوست داره بخردشون، مثلا خونه یا ماشین یا دوربین عکاسی و یا هرچیزی، نسبت به حقوق آدم خیلی بالا هستند جوری که باید مثلا چهار پنج سال کلی پسانداز کنی که بتونی اونها رو بخری، یا باید یه وام کلان بگیری و کلی از حقوق و شاید نزدیک به تموم حقوق رو سالها بدی واسهی خرید اون چیز. شاید اون چیزِ گرون رو به دست بیاریم و این خیلی خوب باشه، ولی این تلاش روی کیفیت زندگی توی این مدت (چهار پنج سال یا بیشتر) خیلی تاثیر میگذاره. مدام باید آدم با خودش یه قرون دوزار بکنه که مثلا این غذایی که دلم خیلی میخواد رو بخرم یا صرفهجویی کنم و به جاش حاضری بخورم، یا این لباس رو بخرم یا حالا با همون لباس قدیمی یه سال دیگه هم سر کنم، این مهمونی رو برم یا نرم ...
وقتی قیمتها نجومی میشوند اونوقت آب پاک رو دست آدم ریخته میشه که تا آخر عمر هم اگه تمام حقوقم رو فقط پسانداز کنم نمیتونم اون چیزی که میخوام رو بخرم. نیمهی پر لیوان اینه که دیگه خیال آدم راحته! پس بریم با رفقا رستوران یه پرس چلوکباب بزنیم و آخر هفته بریم خارج شهر و مهمونی بدیم و حقوقمون رو دود کنیم بره هوا...
خونهی یک خوابه توی تهران زیر یک میلیارد گیر نمیاد. حقوق پایه کمی کمتر از ۳ میلیونتومان در ماهه. حقوق یک مهندس شاید ۵-۶ میلیون تومان. یعنی یک مهندس باید تقریبا ۱۴ سال هیچچی نخوره و کل حقوقش رو پسانداز کنه که شاید بتونه یه خونهی ۴۰ متری یکخوابهی کلنگی بخره. البته با این فرضِ محال که توی این مدت خونه فقط متناسب با افزایش حقوق مهندس مذکور گرون شده باشه و نه بیشتر (که هیچوقت اینجوری نبوده و خونه خیلی خیلی سریعتر گرون میشه).پراید شده ۱۶۰ میلیون! توجه کنید ««پراید»»!. برای دوستانِ سالها خارج نشین: پراید یکی از اعجوبههای خودروسازی قرن بیست و یکم هست: دندهاتوماتیک و این حرفا رو که کامل فراموش کنید، بچه مشت بزنه روی سقفش نیممتر میره داخل، و وقتی صفر کیلومتر از در کارخونه میاد بیرون باید مستقیم یک ماه بره تعمیرگاه تا راه بیفته.
اوضاع اقتصادی دشوار است ...
در اوضاع پوچ و بی معنیای به سر میبریم
دشواری آیا کلمهی رسا برای وضعیت این اقلیم است؟